هم اکنون انسان در جهنم یا در بهشت است
حقیقت انسان را بهشت و جهنم تشکیل می دهد و هم اکنون انسان در جهنم یا در بهشت به سر می برد.
اهمیت تهذیب نفس
قرآن کریم، تزکیه نفس را برجسته ترین هدف رسالت عامه دانسته است. گرچه دربخشی از آیات، تزکیه نفوس از برنامه های رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دانسته شده؛ ولی دعای ابراهیم خلیل (علیه السلام) این است که: «خدایا در بین مردم، پیامبری مبعوث کن که آیات تو را بر آنها تلاوت و آنها را پس از علم به کتاب و حکمت، تزکیه کند. » (سوره بقره، آیه 129):
این مسئله هم، هدف نوع انبیاست و هم اهمیت آن به قدری است که هر انسان عاقلی آن را می خواهد و مایل است سعادت خود را به دست آورد.
دیدگاه های مختلف برای سعادت و نیکبختی تفاسیر متنوعی دارند و منشا همه این آرای متعدد هم، انسان شناسی، معرفت نفس و مانند آن است. اگر کسی انسان را موجودی مادی بداند، قهرا سعادت و خیر او هم، در مسائل رفاهی و مادی خلاصه می شود؛ و اگر حقیقت انسان را امری مجرد بداند، خیر و نیکبختی او در معارف، اخلاق و فضایل نفسانی، خلاصه می شود.
مشکلات جامعه را نیز اخلاق حل می کند؛ اعتماد به یکدیگر و عمل به وظیفه از سوی هر کارگزار، مشکل جامعه را حل می کند و کسی که شغل آزاد دارد، اگر در همان محدوده کسب آزادش متخلق به اخلاق الهی باشد، مردم از او در رفاهند، کارمند دولت نیز در کارگزاری دولتی، اگر مهذب باشد، مراجعان، از او راضیند. مشکلات مادی و اقتصادی کم و بیش در هر جامعه ای هست؛ ولی هرگز فشار اقتصادی، انسان عاقل آزاده را وادار نمی کند که روحش را برای ابد، تیره کند و این به سود هیچ کس نیست، به سود دیگران نیست چون دیگران را در فشار قرار دادن و چیزی را بی حساب از کسی گرفتن و کار کسی را به تاخیر انداختن، به سود آنها نیست، به سود خود شخص هم نیست؛ گناه قبل از این که به دیگری ضرر بزند، به گناهکار ضرر می رساند، همان طور که هیزم پیش از این که پارچه را بسوزاند، ماده و بدنه خود را می سوزاند.
گناه، در حقیقت آتش است و قبل از این که به کسی آسیب برساند، خود گناهکار را می سوزاند؛ از این رو، قرآن کریم، از ظالمان، تعبیر به «حطب» یعنی هیزم می کند: «ظالمان هیزم جهنمند! » (سوره جن، آیه 15)
هیچ عاقلی، حاضر نیست بسوزد و کسی که دست به تبهکاری می زند خیال می کند گناه، امری اعتباری است و امر اعتباری با گذشت دوره اعتبار، از حوزه حقیقت، رخت بر می بندد؛ غافل از این که گناه امری حقیقی است و ریشه تکوینی دارد. چنان که ثواب، امری حقیقی تکوینی است و اعتبار و قرارداد نیست که بر اثر تغییر زمان اعتبار و مکان قرار داد، عوض شود.
بهشت و جهنم اخلاقی
قرآن کریم، حقیقت اخلاق بد و خوب را به بهشت و جهنم ارجاع داده است، باطن اخلاق بد جهنم و حقیقت اخلاق خوب بهشت است. قرآن، بهشت و جهنم را مظاهر اسمای حسنای خداوند می داند و خدای سبحان را غفار و قهار «ارحم الراحمین» و «اشد المعاقبین» معرفی می کند؛ یعنی خدا هر حکمی که دارد، اسمای حسنای او دارد و هر حکمی که اسمای حسنای او دارد، مظاهر او دارد و هر حکمی که مظاهر او دارد آثار آن مظاهر دارد.
همان گونه که قرآن کریم درباره ذات اقدس اله، نخست از اصل هستی و آن گاه از نزدیکی او، سپس از نزدیکتر بودن او به محتضر از دیگران، سخن به میان می آورد و بعد می فرماید: من به انسان از رگ گردن او نزدیکترم و بین انسان و حقیقت وی فاصله می شود؛ درباره بهشت و جهنم نیز گاهی از اصل وجود بهشت و جهنم سخن می گوید که بسیاری از آیات قرآن کریم ناظر به این بخش است. و گاهی از مظاهر و قرب و تجلی و مانند آن بحث می کند. چنانکه بسیاری از آیات توحیدی ناظر به اصل وجود مبدء و نیز راجع به مظاهر الهی است.
به طور فشرده می توان بیان قرآن کریم را درباره دوزخ و بهشت، چنین دسته بندی کرد:
1- بهشت و جهنم موجود است.
2- نه تنها در قیامت، بلکه هم اکنون نیز موجودند.
3- نه تنها بهشت و جهنم هم اکنون موجودند، بلکه به انسان نزدیکند.
4- نه تنها نزدیکند، بلکه از چیزهای دیگر به انسان نزدیکترند.
5- نه تنها به انسان از چیزهای دیگر نزدیکترند بلکه از رگ گردن او نیز نزدیکترند.
6- حقیقت انسان را بهشت و جهنم تشکیل می دهد و هم اکنون انسان در جهنم یا در بهشت به سر می برد.
البته همه این مراحل حق است، اما بسیاری از مردم در مرحله اول به سر می برند. برخی، گذشته از طی مرحله اول، به مرحله دوم می رسند. چون توده مردم چنین فکر می کنند که بهشت و جهنم در قیامت، یافت می شود، در حالی که از بیان نورانی امام رضا (علیه السلام) کاملا برمی آید که:
«از ما نیست یعنی آن فضیلت برتر را ندارد کسی که بگوید بهشت و جهنم هم اکنون مخلوق نیست، بلکه بهشت و جهنم هم اکنون مخلوقند»
قرآن کریم درباره تک تک مراحل یاد شده گاهی به صورت «شاهد بازاری» و گاهی به صورت «پرده نشین» سخنی دارد؛ گاهی می فرماید بهشت «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ » یا جهنم و آتش «أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ »؛ یعنی بهشت و جهنم نه تنها هم اکنون موجود است، بلکه هم اکنون آماده است. گاهی از این مرحله بی پرده تر می گوید: «و ازلفت الجنة للمتقین» بهشت برای مردان پرهیزکار آماده است.
گاهی ظریف تر از این می گوید: «وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ » نه تنها آماده شده و نزدیک است، بلکه تاکید کرده و چنین فرمود که بهشت گذشته از همه اوصاف قرب آمیز خود، دارای وصف دیگری است که دور نیست و گاهی هم به عنوان شاهد بازاری می فرماید:
«فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ » (آیات 88 و 87 سوره واقعه)
خود م?من مقرب، روح و ریحان و بهشت نعیم است نه اینکه برای او روح و ریحان هست؛ چنانکه در مورد م?منان آمده: «هم درجات» خود آنان درجات هستند، نه اینکه برای آنان درجاتی است.
امام صادق (علیه السلام) خطاب به اهل ولایت فرمود:
«شما اهل بهشتید، اکنون نیز در بهشت هستید. چون معتقد به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) هستید؛ پس، دعا کنید که از بهشت بیرون نروید» .
مرحوم صدوق نقل می کند که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالم?منین (سلام الله علیه) فرمود:
«یا علی! انا مدینة الحکمة و هی الجنة و انت یا علی بابها» ؛ من شهر حکمتم و حکمت بهشت است و تو ای علی، در این بهشتی.
پس «جنة الحکمة» و «جنة الولایة» اکنون نیز موجود است، و حیکم الهی و ولی الله هم اکنون در بهشتند.
درباره اهل جهنم نیز همین گونه می فرماید:
«وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ» (کافرون / 54) جهنم، محیط بر کفار است. این مشتق «محیطة» حقیقت در «متلبس بالفعل» است. بنابراین، جهنمی ها هم اکنون در جهنم هستند.
تعبیر لطیف قرآن کریم این است:
«فَلْیَدْعُ نَادِیَه سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ » (علق 17/ 18) آن شخص تبهکار، اعضای انجمن خود را بخواند، ما هم آتش را می خوانیم. «زبانیه» آتش جهنم در حقیقت همان مجلس بزم و محفل میگساری و نامحرم بینی، ندا کننده است، به طوری که نادیه امروز همان زبانیه فرداست! فردا ظهور می کند نه آنکه حادث گردد.
بنابراین، همان گونه که توحید، بهشت و جهنم در چند بخش در قرآن کریم ارائه شده، اخلاق نیز چنین است. عبادات در سفیدرو کردن و روسفید شدن انسان سهم موثری دارد؛ در این زمینه قرآن می فرماید:
«برخی در قیامت روسفید و سفیدرو و عده ای دیگر روسیاه و سیاه رو هستند.»
در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) آمده است که وقتی حضرت آدم(علیه السلام) به سراغ درخت ممنوع رفت و چیزی را خورد که نباید بخورد، در اثر آن، لکه سیاهی در صورتش پیدا شد، اما پس از چندین نماز، این لکه سیاه به تدریج زایل شد ائمه(علیهم السلام) با این تشبیه معقول به محسوس به ما آموختند که خطیئه و گناه، مایه سیه رویی و روسیاهی در قیامت است و نماز سهم موثری در تبدیل روسیاهی به روسفیدی دارد.
مهمترین عضو ظاهری انسان صورت اوست، به همین جهت، انسان هنگامی که شرمنده می شود، صورتش عرق می کند و سرخ می شود؛ نه دست و پای او، ارتباط ویژه ای بین صورت و جان آدمی وجود دارد، حیا نیز در چشم ظهور خاصی دارد. در اسلام، دستور داده شده است که حتی صورت حیوان را نزنید! در قیامت، ممکن است همه بدن انسان تبه کار سیاه باشد ولی قرآن فقط از سیاهی صورت او خبر می دهد. قرآن نمی فرماید: عده ای در قیامت، سیاه پوست محشور می شوند، بلکه می فرماید: سیاه روی محشور می شوند. به این ترتیب می بینیم ذات اقدس الهی، مسائل اخلاقی را به این برمی گرداند که باطن اخلاق بد، جهنم است و حقیقت اخلاق خوب، بهشت است.
+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی